دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

امضاء شد!

 

بسم رب الشهدا

درست سه روز از نوشتن مطلب قبل گذشت میدونم بد جور منتظر نوشتن مطالب جدید بودید

آخه من که داشتم هر روز مینوشتم یه بنده خدا گفت هر چهار پنج روز یه بار باید وبلاگ رو به روز کرد

حالا هی این آتشفشان مطالب من داره فوران میزنه با بدبختی جلوش رو گرفتم

دیگه امروز کنترلش خارج شد و اومدم سراغ کیبورد و آی بنویس

ولی زیاد قصه نخورید من که میدونم هیچ کدومتون نمیخونید

فقط میایید و نظر میدید حالا اگه یکی بپرسه چی نوشته بود یه جمله هم نمیتونید بگید!

غیر از اینه؟

اگه غیر از اینه هر کی نظرشو نوشت بنویسه(( غیر از اینه)) تا من بفهمم که مطالب رو خونده

هر کی هم که ننوشت معلومه دیگه!!!

عجب مچ گیریه توپیه

حالا هی بایید اینجا و قیافه حق به جانب بگیرید که خیلی مطالبت با حال بود !

 


 امروز 27 تیر روز پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی بود

درسته این روز برای ما نوید بخش ایام آسودگی و زندگی است

اما برای خیلی روز وداع است وداعی سخت

وداع با همه چیز!

وداع با دوستانی که روزها و شبها در کنار هم بودند و مردانه ایستادگی کردند

وداع با چفیه که با شانه هایشان الفتی جدا ناشدنی داشت

وداع با سنگر که کاخ سلطنتشان بود

وداع با پلاک و سر بند و لباسهایی که خاکی نام داشت

وداع با زیارت عاشوراهای قبل از حمله

وداع با اشکهایی که قبل از شروع عملیات در آغوش هم میریختند

وداع با اتوبوس های که زیاد می برد و کم بر میگرداند

وداع با آب و قرآن مادر که با هزار آرزو پشت سر فرزندش می ریخت

و در آخر...

وداع با دوکوهه

مبدا عاشقانی که قصد ماندن نداشتند

آرام آرام در پادگان دوکوهه قدم میزد

صدای مارش جنگ فضای پادگان را آکنده از هیجان کرده بود

باد پرچمها را تکان می داد

هر کس مشغول کارش بود

همه منتظر بودند بفهند کی به منطقه اعزام  میشوند تا شاید ارزویی که سالیان سال بر دوششان سنگینی میکرد

در این عملیات بر آورده شود

اما صدایی دیگر آمد

نه این صدا نوید شادی نیست

نوید نوشیده شدن جامی پر از زهر است

جامی که شوکران هم به پایش نمی رسد

((قطعنامه پذیرفته شد))

آروزوها به حسرت تبدیل شد

حسرت ...

دیگر نمی شود به جمع یاران پیوست

یارانی که زودتر چمدانهایشان را آماده کرده بودند

باید برگشت

آیا آنجا تاب می آورید؟

بچه ها

ما برگشتیم

می رویم شاید نگذاریم خونتان پایمال شوند

از قول شما به مردم می گوییم:

جون شما و جون اسلام مواظبش  باشید

شما هم سلام ما را به ارباب برسونید و بگید:

درسته ما لایق نبودیم ولی دوستت داریم ما رو فرموش نکن!

 خداحافظ منطقه

برای همیشه




کلام شیدا!
 ((۱۳))

 خدایا در پیشگاه تو رو سیاهم سیاهی رویم را با سرخی خونم  بشوی  و مرا پاک از این دنیا ببر که من طاقت عذاب تو در ان دنیا را ندارم
((شهید مراد معرف وند))
 



التماس دعا و یا علی
منتظر نظرات شما هستم
بعد از شهدا ما چه کرده ایم؟!!!

نظرات 29 + ارسال نظر
محسن عبداللهی شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:58 ق.ظ http://parvaz1357.persianblog.com

سلام حاجی.
دستتون درد نکنه و موفق باشید. خدانگهدار. التماس دعا

قابل شما را نداشت شما هم موفق باشید

رها شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:29 ق.ظ http://rasanic.com/meykhane

سلام!تا حالا از این بعد به مسئله نگاه نکرده بودم.جالب بود.

ممنون

ناجی شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:32 ب.ظ http:// nilee.persianblog.com

ای کاش من هم خا ک پایت بودم و با بوسه ای ازکف پایت تو جیه می شدم که اینگونه دیوانه گار بدنبالت نمی گشتم !! واین آوارگی چه حالی دارد!! ؟؟۰۰. دلم هوای توکرده بگو چه چاره کنم

واقعا زیبا نوشتی ممنون از اینکه به دوکوهه آمدی

رضا شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:33 ب.ظ http://autumn.persianblog.com

غیر از اینکه حسرت بخوریم که چرا آقای رفسنجانی میل به ادامه جنگ داشتند و جنگ و کشته شدن فرزندان دلیر میهن ادامه پیدا کرد ... هیچ ... و اکنون بالاترین مقام رسمی کشور چنان دیکتاتوری سیاهی بر پا کرده است که جای و راه بر هرچه انتقاد و پیشرفت بسته است.

ادامه جنگ نظر حضرت امام بود
و حکم آقای هاشمی هم در آن زمان طبق میل حضرت امام
حکم امام بود چون امام فرماندهی کل قوا را به آقای هاشمی تنفیذ کردند و اختیار جنگ را به ایشان سپردند
پس نتیجه می گیریم که نظر آقای هاشمی در ان زمان حکم امام بوده است
در مورد مطلب دوم شما هم باید بگویم که یا شما معنای دیکتاتور را نمیدانید و یا معنای ولایت را
به هر حال اگر دلیلی برای حرفتان دارید برای ایمیل بزنید
تا به جواب برسیم!

حاجی سید تو کشتن شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:49 ب.ظ

سلام . من همیشه وبلاگ شمارو میخونم .فکر نکنم بچه تهران باشی باید بچه خوزستان باشی . شایدم من اشتباه میکنم به خاطر اینکه خوزستان بودی آداب رسوم اونارو یاد گرفتی . حرف زدنت مثل بچه های پاک خوزستان . ولی نمیدونی برای چی داری این حرفا رو میزنی . نمیدونیی ۸ سال جنگیدن به خاطر چی بود نمیدونی ما به خاطر چی شهید دادیم . شایدم من اشتباه میکنم که به شهدا احترام میزارم چون فکر میکنم به خاطر وطنشون رفتن جون دادن شهید شدن و شما فکر میکنی به خاطر اسلام بوده اگر به خاطر اسلام بوده چرا به عراق حمله کردی چرا نرفتید به افغانستان حمله کنید که بتپرستم داخلش هست یا پاکستان یا کویت عزیزه من ۶۵٪ مرد عراق شیعه هستن یعنی اونام منتظر آقا امام زمان هستند اونام شب عملیات دعا میکردن قبل از عملیات می رفتن کربلا دعا میکردن بله فیلمه سفر به چزابه یادته ببله عزیز اونام مسلمونن اونام دوازده امام قبول دارن نگاه کن من نمیخوام بگم عراقی ها خوبن یا بدن یا برادر دینی من هستن من هر عراقی که باشه تف لعنت میکنم برامم فرق نمیکنه چه دینی داره چون یادم نمیره زمانی که پاشو توی خاک وطن من گذاشت اونجارو کثیف کردو مجبور شدیم با خون جوانانمون پاکش کنیم بله عزیز یادت باشه ما جنگیدیم چون به خاکمون تجاوز شده بود وگرنه باید میرفتیم با هندی ها می جنگیدیم چون اونا بت پرست هستند البته نه همشون برای راحت شدنت باید بگم صدام خیلی از جون های مسلمون شیعه رو به میدون میفرستاد نه اهل سنت رو اینم نمیدونی برو پاین تر از دو کوهه به خودت زحمت بده ببین به خاطر چی جنگیدی برو اهواز اونجا من کسایرو دیدم که عراقی هستند وقتی می پرسیدم چرا امدی ایران بعضی میگفتند ما اصلیتمون ایرانی برای همین صدام بیرونمون کرده بعضی ها میگفتن ما رو می خواستن به زور بفرستن که با برادر های دینی خودمون بجنگیم مام امدیم ایران گفتم یعنی همی مسلمان های شیعه امدن ایران گفت نه خیلی از فامیلای ما توی عراق موندن و توی جنگ کشته شدن باید به عرضت برسونم خیلییاشونم یه چیزای سبز رنگی به سرشون بود که فکر کنم بهشون میگفتن سید یعنی عزیز تو اگر دو کوهه بودی آماده میشدی بری خط مقدم داشتی خودتو آماده میکردی بری با برادر دینی خودت بجنگی با یه سید با یه کسی که اولاد پیغمبر بود بعله برای راحتی شمام باید بگم خیلی از اونا سید های فارسو قبول ندارن میگن سید باید عرب باشه و یه چیزی توی این فکر باش که ما برای اینکه به خاکمون تجاوز شده بود رفتیم جنگیدیم اگر این طوری نبود چرا وقتی سرود ای ایران پخش میشد داو تلبین به جنگ به ۵ یا ۶ برابر رسیده بود اگر خواستی سرود ای ایرانو برات بنویسم و بدونی چرا داو طلب ها برای خط مقدم چرا بیشتر شد خون شهدارو پایمال نکن این ایرانی ای فارسی زبان ای کسی که عراب خودشون کشتن تا شماهارو از خودشون جدا کنن بعد شماها خودتون میکشید تا خودتون که هزاران برابر یا هزاران سال پیش تراز اوناید بچسبونید بدرود

با سلام خدمت شما
خیلی دوست داشتم یه ردی یه نشونه ای ازت داشتم تا مفصلا با هم صحبت می کردیم
من نه بچه خوزستانم نه خوب زمان جنگ رو درک کردم من اگر حرفی میزنم از خودم نیست
مسلما سند و مدرکی هم برای حرفم دارد از شما خواهش میکنم که با دقت کلام شیدا هایی را که مینویسم بخوانید
این نه سخنان من است نه افراد دیگر کلام کسانی است که جنگ را خیلی بهتر از من و شما درک کردند از نزدیک با آن دست و پنجه نرم کردند و بالاترین سرمایه خود یعنی جانشان را دادند
این جمله را با دقت بخوان و به تاریخش توجه کن
کلام شیدا7
توصیه من به دوستان برادران و خواهران این است که :
هر روز به انقلاب اسلامی و جهانی شدن آن امیدوار تر باشند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نکنند
امروز پاسداری از اسلام یک وظیفه شرعی و الهی است
((شهید حمید آرامی))
شهادت:9/2/65
این جمله شهید غلامرضا احمدی را با دقت بخوان که در کلام شیدای شماره 7 نوشتم که با صراحت تمام اینچنین گفته است
امروز روزی است که همه باید به داد اسلام برسیم و با انقلاب اسلامی
نهایت همکاری و همراهی را نماییم تا بیچارگان را از زیر ستم ستمکاران
نجات بدهیم. رو به هر مکتبی به جز اسلام بگذارید همه شان بی بند و باری است
با میل و رغبت و علاقه ای که به اسلام دارم به جبهه رفتم و هیچ زور و اجباری مرا به جبهه نبرده است
جنگ ما با عراق بر سر سرزمین نیست جنگ ما بر سر اسلام است
((شهید غلامرضا احمدی))
شهادت : 8/7/61
آری اینچنین است مسلمان بودن چیزی نیست که بشود به هر کسی نسبت داد آیا کسانی که امام حسین را به شهادت رساندند و به خیام حضرت هجوم اوردند ادعای مسلمانی نداشتند؟
آیا پس از بزرگترین جنایت تاریخ روزه نگرفتند؟
آیا خوارج جای مهر بر پیشانی هایشان نبود؟
برادر عزیز من مردم عراق را برادران دینی خودم میدانم همان طور که هم اکنون بسیار برایشان ناراحت هستم
اما مهاجمانی که آن روز امنیت و ناموس و جان و مال ما را موردتهدید قرار دادند
نه تنها باید در اسلامشان شک کرد بلکه باید انسانیت را از آنان جدا نمود
کسانی که فاجعه هایی مانند: خرمشهر – حلبچه را آفریدند
شما گفتید چرا با هند و پاکستان که اغلب بت پرست هستند نجگنیدیم
ما در انتخاب دشمن مختار نبودیم ما در مقابل دشمن دفاع کردیم و اگر صلاح بر این بودکه ما دشمنمان را برای جنگ نظامی انتخاب کنیم مسلما نه عراق بود نه هند و نه پاکستان ان دشمن (( اسرائیل)) بود
امیدوارم توانسته باشم منظورم را به شما بفهمانم اگر این طور نیست منتظر جوابتان هسم
با اینکه هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارم ولی مجالی برای ادامه فعلا نیست
ممنون از اینکه به دوکوهه امدی

زهیر شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:42 ب.ظ http://shohada.persianblog.com

سلام بر داداش بزرگه.آقا چون تعداد عکسها حدود ۷۰ تا هست اگه مایلی آدرست رو بده من سی دی رو برات پست می کنم.اگر هم که مایل نیستی منتخبش رو برات میل میکنم البته به صورت زیپ.یا علی.

آقا راضی به زحمت نیستیم
میام وبلاگت مینوسم

[ بدون نام ] شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:51 ب.ظ

سلام مومن : التماس دعا .... آقا من همش رو خوندم باورنمی کنی بیا بگرد.... آقا این نفر دومی که پیام داده حسابی رفته توخاکی .... هدف از برپایی جنگ چی بود ؟ چیزی بغیر از براندازی نظام و انقلاب بود .... چرا چون انقلاب ونظام ما برگرفته از دین و مذهب بود غیر از اینه ؟؟؟واصلا با محوریت دین و مذهب انقلاب ونظام ما شکل گرفت بود .... دفاع از میهن اصل خیلی مهمیه ولی مهمتر از اون دفاع از دین و مذهب بود ..... چاکرتیم .... قاطی نکن .... یاعلی

سلام
من سعی کردم جواب قانع کنندا ای به آن عزیز داده باشم
در ضمن نفر چهارم بود نه دوم
بیشتر دقت کن
یه غلط
19

م ص......اصفهان شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:25 ب.ظ

سلام ..........روز بخیر..........دیگه مچگیری می کنی ........به بچه های جنگ و جهاد این وصله ها نمی چسبه دادا...............قربانت.....موفق باشی.....یا رب الحسین .............به حق الحسین............اشف صدر الحسین............به ظهور الحجه بن الحسن.........پایدارباشید

ببخشید دیگه مجبور شدم
شما هم موفق و پایدار باشید

م ص .....اصفهان شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:26 ب.ظ

یاد رفت اسمم رو بنویسم................mahdi

ممنون

مسیحا شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:47 ب.ظ http://mohrem.persianblog.com

سلام . اولا غیر از اینه دوما هر روز بنویسید چون واقعا قشنگ مینویسید اینو بدون تعارف میگم . سوما صدایی که گذاشتی خیلی محشره با اجازه میدزدمش ( گفتم که غصبی نباشه ) اون عکسی که گذاشتی هم خیلییییییییییی با حال بود نمیدونستم آقا ۲۴ تیر به دنیا اومدن ( اینم حلال کن میدزدمش) و دیگه اینکه خدا صبرت بده که باید جواب یه سریا رو بدی.... قابلمه قابلمه التماس دعا

سلام ممنون از اینکه مطالب دوکوهه را خوندی
عیب نداره آقا بلند کن یه روز تلافی میکنم
فعلا کارمون از قابلمه گذشته و به دیگ رسیده
خدا به دادم برسه
برام دعا کن

رضا. یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:07 ق.ظ http://dashakol2003.persianblog.com

سلام..راستش هیچی...تازه بهشون بدهکارم..کاش می شد که اززیر این دین سربلند حارج شوم...بازهم به من سربزن..یا حق..

ایکاش!
ولی افسوس…

زینب(عطر نماز) یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.rasanic.com/namaz

یا حق... سلام علیکم... حاج کاظم اقا ...بله ... غیر از اینه برادر ... التماس دعا... یا علی

دستت درد نکنه بالاخره فهمیدیم که نه بابا بازدید کنندگان دوکوهه هم مطالب رو میخونند
محتاجیم به دعا
ممنون از اینکه به دوکوهه

رها یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:23 ق.ظ http://rasanic.com/meykhane

مجددا سلام!
حاجی واقعا زدم توخاکی؟
راستشو گفته بودم.من همیشه به جنبه های دیگه قطعنامه فکر کرده بودم. برای همین نجوات برام جالب بود!
حالا باز هرکی دوست داره بیاد بگه زدم تو خاکی یا افتادم تو مرداب!!!!!!!!!

فکر کنم سوءتفاهم شده منظور اون بنده خدا نفر هارم بوده
البته فکر کنم
حالا یکی این وسط کوتاه بیاد

حسین یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 09:14 ق.ظ http://hosein.persianblog.com

سلام
وبلاگ عالیی دارید و کلام شهید هم خیلی خیلی.....
التماس دعا یا علی

علیی از خودتونه
محتاجیم به دعا

یاس کبود یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ق.ظ

سلام به دوکوهه... ما هم بگیم خوندیم که شما به شک نیفتی حاجی؛ اینقدری که شما از دوکوهه تعریف میکنید و با این شعری هم که گذاشتید اصلا یه احساسی پیدا کردم که برای خودم هم ناباوره ؛شما ادم رو هوایی میکنید ولی اگر رفتید دوکوهه سلام ما رو هم به دو کوهه برسونید انشالله که قسمت بشه ما هم از نزدیک اونجا رو زیارت کنیم....بسیجد خسته نباشی دشمنت حاجت روا شد....صورت غریق رحمت شبیه مادر ما شد .........یاعلی و التماس دعا.

امیدوارم که خدا ازمون قبول کنه
خواهش مندم در موقعی که چنین احساسی بهتون دست میده
مزد ما رو فرموش نکنید و دعام کنید
ممنون و یا علی

فاطمه یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 03:50 ب.ظ http://fatemeh64.persianblog.com

سلام بر ترانه های تنهایی/سلام بر نواهای نینوایی/سلام
بر جنگ با رسوایی/سلام بر غزلهای جدایی/سلام بر تاولهای
شیمیایی/سلام بر پایان شکیبایی/سلام علیکم {غیر از اینه}

خیلی زیبا بود
همین!

سید محسن یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 05:57 ب.ظ http://m-shorideh.persianblog.com

سلام، اول از همه این نوای سوزناک را که الان ۳ مرتبه از اول تا آخرش گوش کردم، حسابی حال داده، بعد هم یادمه اون موقع قطعنامه منطقه غرب مستقر بودیم، لشکرمون آمد جنوب، ...... قطعنامه که را شنیدیم امام پذیرفته اند، خیلی حرفها مطرح شد که شما اونها را بیان کردین، ولی من اعتقادم این هست درسته حسرت خیلی چیزها در دلمون باقی موند‌‌‌‌، اما اطاعت حرف رهبر و مقتدایمان از همه بالاتر بود لذا ماهم در کنار امام جام زهر را نوشیدیم،‌ جامی که زهر آن از نوع ((دق کردن )) هستِ باید بیدار بود و وفادار به ارمانهای امام و شهدا و انقلاب و ولایت* تا اینکه ........ در پناه حضرت دوست - یا حق

بله فرمایشتون درسته
اولین شرط برای بسیجی بودن مطیع ولایت بودن است

باز هم به دوکوهه تشریف بیارید

[ بدون نام ] یکشنبه 29 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:46 ب.ظ

شما دیگه خیلی باحال نوشتی!!!
این همه مطلب رو از کجا اووردی؟!!!

کودک دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:19 ق.ظ http://sabida.persianblog.com

درود...حاج کاظم عزیز از کلاشینکف چه خبر داری...سلام به بهمن عزیز برسان...بدرود...یاعلی.

سلام کودک ممنون از لطفت
در ضمن اون ژ۳ بود نه کلاش

حاجی سید تو کشتن دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:43 ق.ظ

سلام . حاجی جون اگر فقط تیکه آخر میگفتی بهتر بود پس جنگ ما تحمیلی بود و ما دفاع کردیم ولی اینکه میگو جنگ ما بر سر خاک نبوده پس چرا میگی ما دفاع کردیم منم منظورم این بوده عراق به خاک ایران حمله کردو ما دفاع کردیم درسته یا نه خودتونم اینو گفتی همون تیکه ای که گفتی ((مهاجمانی که آن روز امنیت و ناموس و جان و مال ما را موردتهدید قرار دادند )) این حرف شماست منم میگم جنگ ما با عراق سر همچین چیزی بود اونا نیومدن تا مارو از دین خارج کنن اونها امدنند به خاک امنیت ناموس ما تجاوز کنن و با جلوشون وایسادیم اسلام کجاش بود من نمیگم بی دین هستم نه اینکه یک مسلمون کامل هستم ولی خوب نیست هر روز توی بوق و کرنا بکنیم که ما برای اسلام شهید دادیم و آقاها و خانوم های ایکس ایگرگ دارن خون شهیدارو پایمال میکنن پس اون مسیحی یا هر دینه دیگه بغییر از اسلام برای جنگ با عراق به جبهه رفت کشته شود اون به خاطر چی رفته اون اسمشو میزاری چی نه عزیزه من ما فقط به خاطر خاک میهنمون رفتیم جنگیدیم کشته دادیم همون طوری که قبل از اسلام اگر غییر ایرانی به ایران حمله میکرد خون مردم این مرز و بوم به جوش میمد و زن مرد در مقابل دشمن میستادن .همه اینارو گفتم که این بگم با خون شهیدا برای خودتون سپر درست نکنید یه جمله ای از یه شهید بزرگ وار بود یادم نمیاد از کی بود و عینه اون چی بود امیدوارم بتونم پیداش کنم و اینه اونو براتون بگم . و درورد جمله شهید احمدی باید بگم اگر عراق یا آمریکا یا هر کشوره بگیگانه ای به ایران حمله کنه اینو بدون که من برای جنگ با دشمن متجاوز آماده هستم و غییر ممکنه جمله ای مثل شهید احمدی بگم می خوام این بگم که خیلی جمله های مخالف شهید احمدی گفتن از جون شون گذشتن بچه شو ندیدن شهید شدن خیلیا ارمنی زرتشتی مسیحی یا دینای دیگه داشتن و شهید شدن بدرود

با سلام
تا کنون فکر میکردم که من وشما تا حدودی طرز فکر مشترک داریم و در برخی مسائل جزئی
دیدگاهمان متفاوت است اما امروز متوجه شدم که نظرات من و شما اختلافات بسیار و ریشه ای دارد که مسلما نمیتوان در چنین جاهایی مطرح و بر رسی شود اما در مورد حرف شما باید بگویم:
اگر میخواهید به نتیجه برسیم و هر روز به زبانهای مختلف حرفهای خودمان را دوباره تکرار نکنیم
باید ریشه ای صحبت کرد جنگی به ما تحمیل شد و ما در مقابل مهاجم ایستادیم
اما چه زمانی این جنگ تحمیل شد درست هنگامی که انقلاب ما دوران کودکی خود را سپری میکرد
و هنوز مردم در حال جشن پیروزی بودند پیروزی در مقابل کسانی که مسلما با اسلام و اهدافش عناد داشتند
جنگی داخلی برای از بین بردن حاکمان بی دین ((البته اگر دلیل این جنگ را هم وطن ندانید))
درست کمتر از دو سال که از پیروزی انقلاب گذشت و نام اسلامی در مقابل جمهوری ایران گذاشته شد
دشمن به ما حمله کرد فکر کنم همه بدانند که که عراق عروسکی در دست دشمنان بزرگتر بود
و عده ای از برادران دینی فریب خورده ما یا به زور یا با اختیار و یا با هر دلیل دیگر
که هیچ کدام موجه نیست به نقشه دشمنان دین ((آمریکا و ...)) جامه عمل پوشاندند
و به کشور اسلامی ما هجوم اوردند همان طور که امام فرمود ما در جنگ دو ابر قدرت شرق و غرب راشکست دادیم پس دشمن واقعی ما عراق نبود چون عرا ق به تنهایی قدرت ایستادن در مقابل امریکا حتی به اندازه چند روز را هم نداشت پس چه کسی هشت سال با ما جنگید؟
مسلما استکبارجهانی که اولین هدفش دور کردن جوانان از اعتقادات مذهبی و از بین بردن دین اسلام است
اگر جنگ انان بر سر خاک بود چرا قبل از انقلاب و در دورانی که کشور
از هم گسیخته بود و مردم در حال مبارزه با حاکمین بودند و فرصت بهتری برای حمله بود این کار صورت نگرفت؟
چرا درست هنگامی که کشور ما اسلامی شد و به همه کافران پشت کرد صدای گلوله ها به گوش رسید؟
برادر عزیز هدف دشمن که در ظاهر عراق و در باطن شیطان بزرگ بود از بین بردن انقلاب((اسلامی))
و باز گشتن به دوران ستمشاهی بود
به هر حال وطن برای همه عزیزاست امامطمئن باش که اسلام بسیار عزیز تر از وطن است
پس شما را به خدا سوگند با بی اطلاعی همت شهدا را ضایع نکنیم و از ارزش کارشان کم نکنیم
آنها کعبه مقصود را پیدا کرده بودند که اینگونه مجنون واربه دنبالش می دویدند اگر بگوییم که کعبه مقصود انان وطن بود پس چه بیرحمانه قضاوت کرده ایم!
دوست من با اینکه جمله شهید احمدی را خواندی و با آن مخالفت کردی
اما این جمله ها را هم بخوان و بیشتر تفکر کن خدا میداند که از این جمله ها بسیار است کافی است یک نظر به وصیت نامه های شهدا بیندازی
من در این مورد جملات فراوانی دارم که قصد دارم در قسمت کلام شیدای وبلاگ بنویسم
ولی به خاطر شما و به خاطر اینکه به نتیجه برسیم و بی دلیل بر حرفمان نایستیم
این چند جمله را به شما هدیه میکنم:
عشق به ((خداو اسلام)) بنده گناهکار و رو سیاهی چون من را وادار نمود تتا از دیار خود هجرت کنم و در درا معشوق خویش بجنگم (شهید اسماعیل عظیمی)
با تمام اگاهی و شناخت کامل به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین(ع) ان بزرگ پاسدار((اسلام)) لبیک گفتم
تا بتوانم در راه رسیدن به مقصد که همان ((لقاءالله)) است برسیم و بلکه خون نا قابل خود را به خون پاک شهدای عزیز امیخته تا شاید دین خود را نسبت به ((اسلام)) ادا کرده باشم
(شهید شکرالله عباس شهرستانکی)
نه برای انتقام بلکه برای احیای ((دینم)) و تداوم(( انقلابم)) پای در چکمه می کنم
(شهید علی نظری)
و بسیار جملات دیگر ازاین قبیل که ان شاء الله در کلام شیداهای اینده خواهم نوشت
به هر حال باز هم میگویم من عاشق وطن هستم اما ان چیز که به وطن من ارزش می دهد اسلامی بودن آن است
امیدوارم که این حرفها نتیجه داشته باشد چون خدایی دستم درد گرفت از بس نوشتم
و من الله التوفیق

ایمان دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ق.ظ http://pesarak.persianblog.com

یا لیتنی کنت ترابا .....سلام .....من حتما به آشنایی با شما نیاز دارم ...

سلام
بابا من اندازه این حرفها نیستم
ولی چشم در خدمتم

سومین دوره همایش بزرگ شعر و داستان جوانان سراسر کشور( شبهای شهریور) آغاز شد. درصورت تمایل به شرکت در مسابقه آثار خود را تا تاریخ 31 مرداد به دبیرخانه بفرستید. http://Shabhayeshahrivar.persianblog.com

خدا خیرتون بده

ذوالفقار(اولین شمشیر اسلام) دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:49 ب.ظ http://rivas.persianblog

هر چه در دنیا افریده شده است زیباست؛ولی زیبا تر از همه مرگ و کشته شدن در راه اعتقاد و وطن است... ابومسلم خراسانی... ضمنا ما که شرمنده شهیدها هستیم تو را خدا ما رو بیشتر شر منده نکن البته برای ما که یادمون رفت این زندگی که ما داریم میکنیم از جان فشانی اون شهیدهاست تلنگور خوبیست... چرا چیزهای که قبلا برای ما ارزش بود حالا جلوه خودشو از دست داده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟التماس دعا

ای بابا!
زمونه عوض شدم فقط باید منتظر اقا بود
همین!

قافله سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 04:55 ق.ظ http://Qafeleh.persianblog.com

خسته نباشید .... هر روز بنویس

غریب! سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 07:18 ق.ظ http://divone-mahdijan.persianblog.com

سلام بر مهدی جان(عج) .... رضا!‌سلام دادا!‌خودمونیما حسابی کارو کاسبیت گرفته((: به من هم که سری دیگه نمیزنی): بابا نو که میاد به بازار کهنه میشه دل آزار!؟؟؟؟؟ آره اینجوری؟؟آن موقع که تنها بودی ما باهات بودیم!‌حالا که سرت شلوغ شده ....ما رو نمیشناسی؟)):)): راستی!‌ایمیلتون کردم....(هر ۴ نفر رو) منتظره جوابم...... راستی مگه قول ندادی که.....درستشون کنی!!! ):):): .......و من الله توفیق الشهاده...یا حسین(ع)

امین سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:39 ب.ظ http://boorghani.persianblog.com

سلام دوست عزیز خسته نباشید وبلاگ زیبائی دارید در خط سبز ولایت موفق باشید به این روسیاه حقیر هم سر بزنید خوشحال میشم براتون آرزوی توفیق دارم من شما را لینک میدم شما هم افتخار بفرمائید ممنون میشم یا علی التماس دعا

زهیر سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 01:45 ب.ظ http://shohada.persianblog.com

سلام.مخلصیم در بست.آقا به خدا قابل نداره ها! من میگم که شما آدرستو بفرستی بهتره چون اینجوری من باید بشینم ۱۲ تا میل زیپ شده بزنم.یا علی.منتظرم.

حاجی سید تو کشتن سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 02:34 ب.ظ

خدا حافظ

گل صورتی سه‌شنبه 31 تیر‌ماه سال 1382 ساعت 08:22 ب.ظ http://pinkflower.persianblog.com

حاجی سلام . اول خوشحالم که معترض داری. حرفاشون را خوندم. یک کمی تفاوت با خوارج داشت یعنی خوارج نمی گفتند ما برای قوم و زمین می جنگیم یا جنگیده ایم . اما شمشیر بر مولا گرفتند و گفتند ما با قران نمی جنگیم. یعنی معاویه اهل قران است. دوما با وداع شما اصلا موافق نیستم. جبهه تعطیل نشده است . بلکه مکانش عوض شده است. دشمن این بار از درون نفوذ کرده و قصد دارد ارزشهای جبهه را یک باره ویران سازد.سلاحش غناسه خمسه خمسه موشک میگ ۲۵ بمب شیمیایی نیست . این بار اسلحه رفاه طلبی دین زدایی شبهه اندازی و .... آمده . و اهل جبهه همان ها هستند که بودند و حماسه ها همچنان تکرار خواهد شد. هر چند پاتک دشمن از ماهواره و اینترنت و روزنامه و گروهک سازی و حزب خلق کنی و شایعه سازی برای دلسوزان به مردم سخت باشد... التماس دعا حاجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد