دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

خداحافظ دوکوهه... برای همیشه

هو الاول و الآخر

باز هم سلام

اما این سلام با همه سلام هایی که تا کنون به شما داده ام فرق دارد

این بار برای آخرین بار سلام میکنم

نمیدانم چرا این توفیق از من سلب شد !

به هر حال...

این آخرین مطلبی است که در دوکوهه مینویسم

وبلاگ دوکوهه از روزی که شروع کرد تا امروز که به پایان رسید به لطف خدا و مدد شهدا استوار بود

دلم گرفته است

باید خداحافظی کنم با دوکوهه ای که یکی از بهترین نزدیکان من بود!

من با دوکوهه انس گرفته اما امروز باید رهایش کنم

  چه شبها و روزهایی که با امید فراوان شروع به تایپ مطالبی میکردم که شاید بتواند قدم کوچکی در راه شناساندن نسل جنگ رفته را به نسل امروز بردارد!

نمیدانم تا چه حد موفق بوده ام

ولی به هر حال روزی این کار را انجام دادم و روزی به پایان بردمش!

باید در کمال تاثر و تاسف با شما خداحافظی کنم

با شمایی که چند ماه همراه دوکوهه بودید

با شمایی که با نظرات شیرینتان مرا دلگرم می کردید

امیدوارم من را حلال کنید چون می دانم در این مدت کوتاه مرتکب اشتباهاتی شده ام

اما در آخر:

کسانی بودند که فکر می کردند من از نسل دیروز و جنگ رفته ام و در نظراتشون به این موضوع اشاره میکردند  ولی من هم مانند اکثر شما یک نسل سومی هستم من 19 سال دارم  و سعی میکردم در دوکوهه یا قلمی جوان پسند و نسل سومی بنویسم باز هم نمیدانم تا چه حد موفق بوده ام؟!!!

از همه دوستانی که در این مدت در دوکوهه نظر دادند و محفل ما را نورانی تر کردند تشکر میکنم همچنین از دوستانی که با تجربیات گرانبهایشان من را را راهنمایی میکردند ‚ کسانی که از من انتقاد میکردند ‚ کسانی که لینک دادند‚سانی که ... از همه و همه کمال تشکر را دارم

امشب خیلی تلخ است چون شب جدایی است !

از بس ناراحتم ذهنم در ساختن جملات یاریم نمیدهد!

حرفهای ناگفته بسیار دارم اما چه کنم که دیگر مجال نوشتن نیست


خداحافظ خوانندگان خوب


خداحافظ دوستان عزیز


خداحافظ وبلاگ همیشه عزیز دوکوهه


خداحافظ دوکوهه....


برای همیشه...


نظرات 28 + ارسال نظر
بهرامی دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:02 ب.ظ http://bahrami734.persianblog.com

سلام... یعنی چی؟ این چی بود که خوندم؟ درسته؟ یعنی چه آخه؟ قاطی کردم به خدا.... کجا بابا؟ ما که تازه این دوکوهه رو پیدا کرده بودیم... این درسته؟ نه درسته؟ چی شده مگه؟ من رو ببین که اومدم بگم چرا اونورا نمی یائید نگو کلا دارید میرید..خیلی حالم گرفته شد به خدا... خیلی... شما اینجا ننویسید و نباشید اصلا یه چیزی کمه ... امیدوارم که تصمیمتون عوض بشه...درست نیست که آدم یه دفعه برای همیشه خداحافظی کنه... خواهشاْ بازم فکر کنید... زود تصمیم نگیرید.... التماس دعا....

سلام جواد جان!‌ جونه دیونه تو کوتاه بیا قاطی نکن!.......من خودم هم برجکشو زدم و هم دیگه حالا یه اشتباهی کرده...شما به بزرگی خودتون ببخشید!‌منتظر شما هستیم

رها سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:27 ق.ظ http://abine.persianblog .com

سلام دوکوهه!.......این رضا چی میگه؟باز زده به سرش؟.....ای بابا ! قرصای حاجی رو بیارین!!......رضا؟....یعنی چی؟با کمبود وقت مواجه شدی؟وبلاگ ۵ نفره چی؟ اصلا جریان چیه؟چرا اینقدر یک دفعه؟ اتفاقی افتاده؟.......حداقل بچه های گروه رو در جریان بذار!تو که اهل این بازی ها نبودی! اگر ادامه ندی اون سی دی که میخواستم با نشریات بفرستم رو نمیفرستما! گفته باشم!........تا چند روز دیگه! مثل قبل: یا علی

خدا رو شکر از دوکوهه پرسیدید!‌!!! خودش انشالله جوابگو باشه....

علی انصاری سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:59 ب.ظ http://rocket.blogsky.com

حاج کاظم سلام ولی نه سلام نمی دم.
این رسمش نبود خیلی نا....خدابگم که چیکارت کنه...واقعا ناراحتم کردی
اصلا بگو ببینم چیکار می خوای بکنی ؟چرا ایک دفعه این تصمیم رو گرفتی؟؟؟
یا علی

علی جان! شما هم ببخشید
حالا قراره سرشو بالا بگیره و با افتخار بیاد دوباره شروع کنه(البته انشالله بعد از حل مشکلاتش)

مجید زورو سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:35 ب.ظ http://zoroo.persianblog.com

نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!! حاجی جون مادرت نکن همچین. یعنی چی آخه؟ خیلی بی معرفتی! همین. .
مرد مومن تازه داشتیم حال می کردیم. خوب به دا ما هم مشکل داریم. تعطیلش نکن. دیر بنویس ولی تعطیلش نکن به خدا ستمه. همین دیگه. یا مهدی

دادا...نه تعطیلش میکنه و هم زود مینویسه انشالله

خیبر شکن سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:26 ب.ظ http://kheibarshekan.persianblog.com

سلام ... فکر کنم اولین کسی که این خبر شوم رو دید من بودم !! اما اونموقع نتونستم نظر بدم ... گفتم میرم دفعه بعد که بیام حتما یک اصلاحیه ای ؛ تبصره و ماده واحده ای بهش اضافه شده که معنی ملغی شدن این نظر و تصمیم رو میده ... اما وقتی اومدم و دیدم که هنوز هیچی ننوشتی !!!!!! گفتم خودم بهت بگم ؛ برار جان ؛ جان برار این کار رو نکن ... ما که یک دوکوهه بیشتر نداریم ... به قول آ سید مرتضی : حرمت دو کوهه به صاحبش است نه به مکان آن .... بازهم فکر کن ... التماس دعا ... رفع الله رایه العباس

اونی اوله که اول نوشته! تقلب نداریم اینجا! (:
امیدوارم بازم تشریف بیارید...

محمد امین احتیاطی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:26 ب.ظ http://besharatgroup.persianblog.com

سلام...



نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!! حاجی جون مادرت نکن همچین. یعنی چی آخه؟ خیلی بی معرفتی! همین. .
مرد مومن تازه داشتیم حال می کردیم. خوب به دا ما هم مشکل داریم. تعطیلش نکن. دیر بنویس ولی تعطیلش نکن به خدا ستمه.
یعنی چی؟ این چی بود که خوندم؟ درسته؟ یعنی چه آخه؟ قاطی کردم به خدا.... کجا بابا؟ ما که تازه این دوکوهه رو پیدا کرده بودیم... این درسته؟ نه درسته؟ چی شده مگه؟ من رو ببین که اومدم بگم چرا اونورا نمی یائید نگو کلا دارید میرید..خیلی حالم گرفته شد به خدا... خیلی... شما اینجا ننویسید و نباشید اصلا یه چیزی کمه ... امیدوارم که تصمیمتون عوض بشه...درست نیست که آدم یه دفعه برای همیشه خداحافظی کنه... خواهشاْ بازم فکر کنید... زود تصمیم نگیرید.... التماس دعا....

دیگه داره حسودیم میشه ها!! ( فرقی نمیکنه! انشالله همیشه حاجی مشکل داشته باشه تا من بیام اینجا و برجک بزنم)...........البته مزاحه ها!!!!!!!!!!!!!!(:

مسیحا سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:36 ب.ظ http://mohrem.persianblog.com

سلام . مگه کشکه که تعطیل کنید برید؟ حق مطلب رو ادا کردین با اینکه حدس هم نمیزدم سنتون فقط ۱۹ سال باشه ماشاالله . اما هنوز خیلی کار برای شما مونده بخصوص تو این وبلاگ حالا شما تعطیلش نکنید حتی اگه ماهی یه بار بنویسید فقط بمونید و اینجا رو تعطیل نکنید دو کوهه که بسته نمیشه میشه؟ منتظریم

حاج کاظم! من با این بنده خدا قهرم!‌خودت بعدآ جوابشونو بده!!!!!! بابا اینقدر رفتم تو وبلاگشون ...یه بار یه سری هم به ما نزدن!......من قهرم!

بهرامی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:52 ب.ظ http://bahrami734.persianblog.com

سلام... اومدم بگم که وبلاگ دل منور کن تا اطلاع ثانوی خرابه معلوم نیست چش شده که اصلاٌ تحت هیچ شرایطی بالا نمیاد همش هم تقصیر این حاج کاظم شده که اینطوری اومده اینجا زده تو برجک همه... خلاصه دل منور کن فعلاٌ بی دل منور کن... این حاج کاظم هم خودش میدونه دیگه ... التماس دعا...

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:55 ق.ظ

حاجی جان زوروام! بابا نوزده ساله! هنوز جوونی ادامه بده تو می تونی! حاجی نکنه مثل خیلی از وبلاگنویسا می خوای ناز کنی؟ باشه عزیز نازتم می خریم. این و لغوش کن قول میدیم دستت نندازیم! یا مهدی

آره حاجی! هنوز جوووووونی! جواد جون! اگر این رضا فکر کرده نازش خریدار داره...عمرآ!!!!!!!!!!!!

پرستو چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:43 ق.ظ http://shirine.persianblog.com

سلام. حاج کاظم ۱۹ ساله از دانستن سنتان متعجب شدم فکر می کردم نویسنده این صفحه فردی جنگ رفته و پخته ... باشد. به هر حال بسیار توانا و خوب وبلاگتان را اداره کردید. حیف است که ادامه ندهید. من دوست دارم و آرزو می کنم دست نوشته های زیبای شما را باز هم بخوانم. ان شاالله. در پناه حق.

جواب شما ...باشه خودشون بیان و ....
یا علی(ع)

فاطمه چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:40 ق.ظ http://fatemah64.persianblog.com

سلام.خیلی حیف شد.التماس دعا

خب شد شما دکتر نشدی بخواین امید بدید!

امیر چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:46 ب.ظ

سلام حاج کاظم۰ من یکی که هر شب دارم می بینمت مرد حسابی۰ تو که همیشه الافی!!!!!!! حالا واسه چی میخواهی اینجا را تعطیلش کنی؟؟؟؟؟ نمی گی این همه!!!!!!!!!!! خواننده که داری بعد از تخته شدن دوکوهه چیکار می کنند۰ حالا صبر کن امشب ببینمت آنوقت حالت را جا می آورم۰!!!!!! من از همین جا به همه خوانندگان محترم وبلاگ دوکوهه عرض می کنم که اینجانب با تمام توان خود در پی عوض کردن نظر حاج کاظم به پا خواهم خاست!!!!!!!!! مطمئن باشید وبلاگ دوکوهه تا ده روز ذیگر به روز می شود۰ راستی حاج کاظم ۱۸ سالشه نه ۱۹ سال۰ این را هم گفتم که برجکت را بزنم۰ راستی بی مروت آدم ۰۰۰۰۰ بگیره اما شیرینی نده۰آخر نامردی است۰ منتظرت هستم۰

امیر!‌من خیلیییییییییییییییییییییییی کار دارم با تو!!! محسنم! باشه سره وقتش! به ما هم سر بزنیددددددددددددددددد

[ بدون نام ] چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:15 ب.ظ

سلام
من بعد از کلی ور رفتن با این دگمه ها تازه یه جارو پیدا کرده بودم که باهاش بشه راحت و بی ریابود همین چند دقیقه پیش که دنبال یه سایت با حال می گشتم تا چند تا عکس در مورد زیارت گاههاو حرم امامان پیدا کنم سر از یه سایت در اوردم که
ترانه و .... تا دلت بخواد داشت ....
وقتی دیگران این جوری حال ما رو می گیرند از شما بعیده که
حال ما رو بگیرید اگه از این که گفتم سایت شما به روز نیست ناراحت شدی خب حرفمو پس میگیرم خوب شد ....
نرو دیگه بابا.... جون خودت کوتاه بیا ...خدا خیرت بده .منتظر
نوشته هات هستم .
(محسن)

سلام محسن جان! خسته نباشی...خوشحالم که این دکمه پیغام رو پیدا کردی....آخ چه اسم قشنگی داری...اسمت ماهه...گلی .....هم اسم خودمی آخه((:

عرشیان پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:54 ق.ظ http://arshian.persianblog.com

سلام ...... اشتباه تایپی بوده درست حدس زدم.......یعنی چی ؟؟؟؟.... دوکوهه حرف از رفتن بزنه ؟؟حاج کاظم حرف از رفتن بزنه؟؟؟من که این حرفها تو کتم نمی ره ..... گفته باشم ... شما باش ومطلب بنویس اصلا نمی خواد به ما سر بزنی همش ما میام و مزاحم می شیم ..... هفته ای به بار حداقل که دیگه این حرفها را نداره ..... حاج کاظم خودتو لوس نکن الکی حرف رفتن را نزن که به همه بر می خوره ..... بعد از مدتی اومدم وبلاگت چند تا مطلب بخونم حالم جا بیاد حسابی زدی تو برجکمون ..... به هر حال حرف رفتن مفتن یخده..... از آلبرت (آخی اسمش با حال بودا) که دیگه خبری نیست .... پس باید بمونی و ادامه بدی.

عرشیان عزیز! آره!‌ خودت که میدونی تو این پرشیان بلاگ خیلی خطای تایپی هست( راستی این که پرشیان نیست!؟!؟!) عرشیان جان...من ترکی کلنگ و بیل میرم......چی گفتی؟ آییییییییییی یه مترجم!!!!!!!!!!!! آلبرت شما ترکی بلدی؟؟؟؟؟؟؟ بگو این بنده خدا چی گفت!!!‌

بهرامی پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:28 ق.ظ http://bahrami734.persianblog.com

سلام حاجی ... دل منور کن که خراب شده من به جای اونجا همش میام اینجا اونم به هزار امید ولی افسوس... بابا یه تجدید نظری... یه چیزی.... یه حرفی یه جمله ای ...این رسمش نیست به خدا... التماس دعا...

یه حرفی ! یه جمله ای! خوبه بهرامی عزیز؟

رها پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:10 ق.ظ

سلام حاجی بی معرفت! پس بگو! آستین برات بالازدن! مبارکه! به سلامتی. خوشبخت بشین! باشه برین بعد از ماه عسل بیا دوکوهه!

رضا!(حاج کاظم) خدا بدادت برسه!‌ .......من تسلیمم!

حمید پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:35 ب.ظ http://www.hamidb4.persianblog.com

سلام همین امروز با وبلاگتون آشنا شدم. اونم از طریق وبلاگ زهرا خانم. جونها زود تصمیم میگیرند و لی خوبیش هم اینه که رو تصمیمی هم که گرفتند ژافشاری نمیکنند. ایشالا که به کارتون ادامه بدین. موفق باشید.

تشکر حمید جان! منتظر شما باز هم هستیم!

آلبرت (( آخرین پیغام )) پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:08 ب.ظ

شاید خواننده های وبلاگت فکر کنند که من الان خیلی خوشحالم۰اما اینطور نیست۰واقعا متاسفم۰ نه برای اینکه تو دیگه نمی نویسی و نه برای اینکه دلم برای نوشته هایت تنگ میشه۰ دلم برای اون آدمهایی می سوزه که اینقدر به این وبلاگ علاقه داشتند و فکر میکردند که تا همیشه توی این وبلاگ می نویسی۰ دلم برای شهدای عزیز می سوزه که طرفداراشون اینقدر سست و بی اراده اند۰ دلم برای غربت امام زمان می سوزه که اگر ۳۱۳ تا یار خوب داشت ظهور می کرد اما کسایی ادعای یاوریش رو میکنند اینجوری وسط راه ولش میکنند۰ دلم از یک چیز دیگه هم می سوزه۰ اون هم اینه که هنوز بعضی از خواننده هایت فکر می کنند که من یه آدم لا ابالی بی سر و پا هستم که از سر بیکاری اینجا انتقاد می کنم۰ اشکال نداره۰ هر کی هر جوری میخواهد فکر کند۰ من وظیفه ای را که داشتم باید انجام می دادم و تا آنجا که توانستم هم این کار را انجام دادم۰ حالا هم که دیگه اینجا تعطیل شد۰ اگر میخواهی بروی برو۰ نه برای ماندنت اصرار می کنم نه برای برگشتنت۰ چونکه مثل بقیه خواننده هایت به اینجا دل نبسته بودم که حالا دل کندن برایم سخت باشد۰شاید رفتم توی وبلاگ یکی از این خواننده هایت۰ یک چیزی در این آخر بگم و برم اون هم اینکه توی این دوره زمونه دیگه دوران بدست گرفتن کلاشینکف و قناسه گذشته۰ دیگه دوران سنگر خاکی گذشته۰ دیگه دوران جنگهای رودرو گذشته۰ حالا دیگه باید روبروی مانیتور بشینی۰ پشت کامپیوتر سنگر بگیری۰ کیبوردت هم باید توی دستت آماده باشد۰ اگر خواستی برگردی وقتی برگرد که آماده جنگ باشی۰ آخرش هم باید از همه خواننده هایت خداحافظی کنم۰

آلبرت!‌حرف حساب جواب نداره! ولی سره وقتش برجکتو میزنم اخی!‌

سعید جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:14 ق.ظ

اینا همش فیلمه من می شناسمش می خواد تعداد نظراش
بره بالاوآره.........
هههههههههههه

هیچی دیگه....آن همه جز و جگر زدن و قصه گفتن ما الکیه؟ ببخشید! اول ایمیل شما مادره؟ یا مداره؟ ((:

حسین جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:25 ق.ظ http://hosein.persianblog.com

همینجوری؟ می‌ری؟

نه بابا!‌مگه دسته خودشه!

[ بدون نام ] جمعه 25 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:34 ب.ظ

سلام حاجی زوروام. بابا ایول. خوب مزدمونو دادی. خوب! همین

زورو جان! چقدر حالا مزد دادا!!!!‌ من که فکر کنم هیچی!‌این از من اصفهانی خسیس تره بابا!!!!!!!!!!!!!!!

عاتکه شنبه 26 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 02:00 ق.ظ http://www.ateke.persianblog.com

کجا به سلامتی؟ یه وقت این سنگر رو خالی نکنید که دشمن جای شما را بگیرد//همیشه مستدام باشید//یا حق

تشکر! چشم! دوکوهه برقرار است!!!

مهدی شنبه 26 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 11:58 ق.ظ http://msasaniir.persianblog.com

سلام
آخـــــــــــــــــــه چـــــــــــــــــــــــــــــــــــرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اون اول ها رو که میخوندم نمیخواستم این مطلب رو بنویسم ولی وقتی نوشته آلبرت رو خوندم نتونستم جلوی خودم رو بگیرم آخه چرا با خودت اینجوری میکنی که پشت سرت این حرف ها رو بزنند. اینجوری که نمیشه؟؟؟؟؟
تجدید نظر کن
فعلا
یا علی

مگه آلبرت چی گفت!!! خودم حالشو میگیرم!‌شما کوتاه بیا!!!

علیرضا شنبه 26 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:05 ب.ظ http://shieh.persianblog.com

با سلام. من بار اول است که به این وبلاگ سر می زنم، خیلی هم ناراحت شدم که دیگر نمی خواهید مطلب بنویسید و نمی دانم برای چه ؟ بهرحال کاری را که شروع کرده اید درست بوده و باید ادامه یابد. یکی از دوستان پیغام داده اند که دیگران (نیروهای منحرف) چگونه کار می کنند ولی حالا ما باید شاهد باشیم که چنین وبلاگی تعطیل می شود و یا، دیگر مطلبی ارائه نمی دهد. با توکل به خدا و ممد از مولایمان حضرت بقیةالله الاعظم (عج) به کار خود ادامه دهید. یاعلی

تشکر! خوش اومدید! (:

یاسین یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 06:48 ق.ظ http://www.yasin4263.persianblog.com

امیدوارم دروغ گفته باشید

دوروغ نگفت! یه اشتباه تایپی بوده!

دیونه غربتی! یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:46 ق.ظ http://dokohe.blogsky.com

وبلاگ دوکوهه بزودی به روز میشه! ... انشالله قراره تا دو روزه دیگه یا کم تر! میگید نه؟؟؟ نگاه کنید! دیونه غربتی نمیزاره به این راحتی برجکش بپره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

هاااااااااااااای جــــــــووووووونــــــــــــــــــم! نگفتم!

کیمیا یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:27 ب.ظ http://monajat.persianblog.com

سلام... این حرفها چیه اینجا نوشتی؟.. خجالت نمیکشی...به همین زودی جا زدی.. بابا کو اون عزم جزم حاج کاظم...کجاست اون تعصب..بیخیال همه دوستان و رفقا داری میری؟ این اون سنگریه که قراره حفظش کنیم؟ به همین آسونی رهاش کردی و رفتی.. بابا ایول داره...یه هفته بهت فرصت میدم تجدید نظر کنی و دوباره بنویسی وگرنه....!!!!!!
خداحافظی هم بی خداحافظی... به امید دیدار

و گرنه چی؟ تهدید نکن ها!!! برجک میزنما!!!!(((:‌البته .....من کوچیکتم...خواستی بزنی ..من چیکاره بیدم! این شما و آنهم حاجی........

عشق علیه السلام یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 07:59 ب.ظ http://eshgh1.blogsky.com

چرا؟؟؟؟....به همین زودی؟...هنوز یکی دو ماه نیست اومدی....عرصه شماست..خالی مگذاریدش......

تشکر برادر!(:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد