بوی گل نرگس... |
بعضی ها ایمیل دادند بهم گفتند چرا از وقتی بلاگ اسکای پکیده کم مینویسم باید عرض کنم که این چند وقته اصلا وقت نکردم بیام پای کامپیوتر چه برسه اینترنت و وبلاگ ولی از حالا به بعد نشونتون میدم.... امروز هم با این مطلب بی مزه شروع میکنم پس همی گوش بسپارید! چنین نقل کرده اند که: روزی از روزهای پروردگار در اندردنی اینترنت مکانی علم گشت که بعدها نامش را (بلاگ اسکای) نهادند با امدن این اندرونی هوادارانش بسیار مشعوف گشتند و شادی ها کردند . نقل است بسیار ‚بسیار از دلباختگان این اندرونی از شدت شادی در دم جان دادند و از شعف و شادی خود را از دره ها پرتاپ نمودند و زمین را همی گاز زدند! اما کسانی جان خویش را به صحت از مهلکه خارج نمودند به این وبلاگ دونی(بلاگ اسکای)آمدند و هر کردام اندرونی دیگری در این اندرونی علم کردند و نامی برایش نهادند . هر کس بنا به طبع و طیف و طائفه اش نامی برای وبلاگ یا همان اندرونی! انتخاب نمود و چه بسیار نامهایی که آدمی با خواندنش رنگ رخساره را از خجالت تغییر میداد و وزن ها کم میکرد و باز هم چه بسیار نام هایی که آدمی با خواندنش مسرور و مشعوف میشد . روزها و نهارها در پی شبها و لیل ها می آمدند و هر کس اندرونی خود را طبق میل و اشتهایش پر مینمود و همی حال می کرد نقل شده که بسیار از اندرونی های ی بلاگ اسکای چنان زرق و برق بر خود می اویخت که هر کس نظاره میکرد دهانش باز میماند و بعضی همی کف میکرد! تا اینکه..... در یکی از شبهای پر ستاره پروردگار فردی بیکار مشغول گشت زنی در اینترنت بودکه ناگهان هوس عجیبی او را فرا گرفت و مشتاق شد تا یک اندرونی در بلاگ اسکای علم کند و حرفها نویسد همان شب بلاگ وبی یا همان وبلاگی تاسیس نمود و نامش را ((دوکوهه ))نمود دریغ و صد دریغ که چنین اسم نکوئی را با نسب دادن بر خود ضایع همی کرد اندرونی دوکوهه علم گشت و ان فرد بیکار که دیگر کاری برای خویش بنا کرده بود مطالب مینوشت و همی تشویق میشد و بسیارخرسند و کیفول بود تا اینکه..... (این مطلب بی مزه متاسفانه ادامه دارد) |