دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

دوکوهه السلام ای خانه عشق

ما فقط با آنهایی کار داریم که رهرو عشقند شهید مجید پازوکی

به بهانه سالگرد آتش سوزی مسجد ارک

 

سوختن نزدیک ترین راه است

فرهاد نگاهی به مجنون انداخت و پرسید کجا می روی؟

و پاسخ شنید:

هر جا که آتش باشد تو اما سرگرم سنگ بازی خویش باش!

فرهاد نفهمید مجنون چه گفت عرق های پیشانی اش را پاک کرد و به جان کوه افتاد...

مجنون می خواست مشتعل شود دیگر تاب نداشت و زیر لب زمزمه می کرد:آن سوی بحرآتش گر خوانیم به لطف ....رفتن به روی آتش از آب خوشتر است

از او فقط پوستی مانده بود و استخوانی دل و دین و عقل و هوشش همه را به باد داده بود!

این آخرین امتحانی بود که لیلی از او می گرفت

آتشفشان عشق جوشید و و صدا آمد : این عشاق النار؟

 آتش ساده لوحانه رجز می خواند و مرد می طلبید نمی دانست مجنون خود مدتها دنبال آتش است.

میهانی آغاز شد

 

پوستی بود و استخوانی که برای لیلی می سوخت

وقهقه های مجنون هنگام سوختن!

چند ثانیه بعد آب شده بود

...عاقبت این عشق هلاکم کند...

بیچاره فرهاد هنوز هم تیشه می زند و منتظر است...

 

محرم نزدیک است

بسم رب الشهدا

((واصلا چه کاری است که ما مسلمین به قطب جنوب برویم چون ممکن است خدایی نکرده از شدت سرما به لقاءالله برویم))

این جمله آقا رضا در فیلم مارمولک می تواند الگوی مناسبی باشد تا در مورد جشنواره فیلم فجر بگوییم:

و اصلا چه کاری است که ما جوانان به جشنواره فیلم فجر برویم چون ممکن است از شدت .... به .. برویم!(لطفا جاهای خالی را به دلخواه پر کنید)

و به من حق دهید که از این جشنواره گلایه داشته باشم چون به قول روزنامه کیهان(( این جشنواره دیگربه سالن مد لباس و آرایش تبدیل شده است)) هنرجویان عزیز از رجال و نسوان تصور کرده اند به عروسی دعوت شده اند البته کیهان این مطلب را در دولت اصلاحات نوشت!

هر چند که دیگر این جور گلایه ها به شدت بی کلاسی است و قطعا گلایه مندان علاوه بر تحجر به ندانستن اینکه در سال 2006تنفس می کنیم نیز محکوم می شوند!

اما چرا بی دلیل از سینما گفتم؟ دلیلش این است یکی از دوستان شفیق ما بعد از اصرارهای مکرربنده مبنی بر قدم گذاشتن به دنیایی وبلاگ نویسی هیج اقدامی نکرد! وبا مشورت گرفتن از یک دوست دیگر وبلاگی برای خودش دست و پا کرد (که جا دارد به تمامی مشتاقان تبریک بگوییم) این دوست ما که وقتی هفته نامه بودیم عکسهایش را در دوکوهه به نمایش می گذاشتیم گویا یک وبلاگ سینمایی زده است و خب طبق قانون اثر کردن کمال همنشین ما نیز کمی تا قسمتی دچار سینما زدگی شدیم و گفتیم شاید گلایه های عوامانه ما باعث بالا رفتن کلاس وبلاگ شود!

وبلاگ منبر نت ((حجت الاسلام احمد نجمی)) به حقیر لطف کردند و توضیحاتی در مورد مطلب قبلی دوکوهه (حوزه های علمیه) را در منبر نت قرار دارند ادب حکم می کند از ایشان تشکر کنم پس تشکر میکنم!چون واقعا و بدون تعارف توضیحات ایشان هم مرا دلگرم و هم راهنمایی کرد...اجره عندالله

-----------------

ای کاش این روزها به یکدیگر گوشزد کنیم که محرم نزدیک است...یاید آماده باشیم مبادا دست خالی وارد شویم.

 

گفته اند که عاشقی فرسنگ ها راه را طی کرد تا به منزل معشوقه اش رسید ، دقلباب کرد، صدای معشوقه از پشت در آمد : کیستی؟ عاشق پاسخ داد: منم! و پاسخ شنید:برگرد!

فردای آن روز دوباره آمد:

- کسیتی؟

-منم!

- برگرد!

روز سوم نیز این ماجرا تکرار شد تا عاشق فهمید مشکل کارش کجاست روز چهارم آمد و در پاسخ(( کیستی؟)) گفت:((تویی)) و در باز شد.

آن وقت بود که معشوق فهمید عاشق خودش را جا گذاشته است همه او شده است!

***

و حالا من که سراسر منم دائم دم از او می زنم

مشکل من در من است

به قول حاج اقای امجد (حفظه الله): من من پرده بین من و توست

ای کاش این پرده تا قبل از محرم کنار رود